اولین روز تنها خوابیدن دخترم تو اتاقش 21/5/1391
دیروز بابایی اتاقت مرتب کرد و بالسا نیومد وصل کنه بابا خودش مجبور شد وصل کنه بعدش من تا ساعت 7 اتاقت تمیز کردم نمی دونی که کلی از وسایلت و کفشات که از کانادا عمه مرجان فرستاده بود همه تنگ شده بودند همه لباسات این همه ....................... در ضمن اینکه کلی کفش لباس بود که جمع کردم از کوچیکیات و اینکه دیگه تصمصیم گرفتم شما شب تو اتاق خودت بخوابی که اینقدر لج بازی کردی خودتو به این ور اون ور زدی غش کردی سیاه شدی در یک دقیقه اوردمت پیش خودم از فردا شب تلاش شروع می شه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی