ماموریت اردبیل 17/4/92
ساعت پروازم 6 صبح بود شب قرار شد کنارت بابا محمد بخوابه و من لااقل 3 ساعتی بخوابم اما چون خوابیدن تو با داستان مسله هستش شما ساعت 1 خوابیدی با کلی جیغ زدن عکس دیدن داستان دیدن من هم 4.30 صبح پاشدم ورفتم انگار ساعت 5 پاشده بودی کی گریه کردی بودی م م می خواستی محمد هر کاری کرده بود اروم نشده بود بهت شیشه داده بود کلی اذیت شده بود راستش بعد از مریصیت تلاش من برای گرفتن توو ازشیر شب بی فایده بود انگار و دوباره به اندازه یه بچه 6 ماه م می میخوری ساعت 4 عصر پروازم بود تو هواپیما یه خانوم کنارم بود با یه بجه 2 قلو من بهش کلی کمک کردم به یکیشون شیر دادمم
بعد اومدیم بردیمت پارک بعد با مانی پسر همسایه کلی با جوچه هاش بازی کردی حموم لاالا امشب هم اوینا میاد پیشمون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی