بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

ماموریت اردبیل 17/4/92

1392/4/18 15:55
نویسنده : مامان الناز
687 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت پروازم 6 صبح بود شب قرار شد کنارت بابا محمد بخوابه و من لااقل 3 ساعتی بخوابم اما چون خوابیدن تو با داستان مسله هستش شما ساعت 1 خوابیدی با کلی جیغ زدن عکس دیدن داستان دیدن من هم 4.30 صبح پاشدم ورفتم انگار ساعت 5 پاشده بودی کی گریه کردی بودی م م می خواستی محمد هر کاری کرده بود اروم نشده بود بهت شیشه داده بود کلی اذیت شده بود راستش بعد از مریصیت تلاش من برای گرفتن توو ازشیر شب بی فایده بود انگار و دوباره به اندازه یه بچه 6 ماه م می میخوری ساعت 4 عصر پروازم بود تو هواپیما یه خانوم کنارم بود با یه بجه 2 قلو من بهش کلی کمک کردم به یکیشون شیر دادمم

قهقهه بعد اومدیم بردیمت پارک بعد با مانی پسر همسایه کلی با جوچه هاش بازی کردی حموم لاالا امشب هم اوینا میاد پیشمون 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آیسو وآیسا
18 تیر 92 16:25
آخی بدون می می کارها خیلی سخته انشالله به راحتی بنیا جونو از شیر بگیری الناز جونبوس ها برا بنیای ملوس وخشگل


مرسی واقعا خداکنه
مامان آرشين
18 تیر 92 22:26
آخي يعني تو الان يه ذره مامان اون ني ني هم هستي؟؟


اره فکر کنم
ساناز
20 تیر 92 16:19
سلام مامان الناز
من نازنینم وبلاگ شما رو به وبلاگ خودم لینک کردم چون خیلی دوست داشتم دوست دارم شمام منو لینک کنید . آدرس وبلاگمم : http://naziniloo.niniweblog.com


مرسی جشم
ی خواننده
23 تیر 92 0:18
الناز جون فضولیه ها ولی میتونم بپرسم شغلتون چیه؟




بله خواهش می کنم من تو زمینه قلبی کار می کنم تو شرکت

تجهیزات