18 ماهگی و واکسن همراه با ماموریت شیراز من
این واکسن هم خوبه هم بده خدا رو صد هزار مرتبه شکررررررررررررررررررررررررررر که تموم شد که تا 6 سالکی دیگه نیست خدایی من دیگه نمی کشم برم واکسن بزنی طبق همیشه کلی تحقیقات کردم و از این از اون که ببینم این یکی چطوره فهمیدم که یه کی تب می کنه یکی نه
مرخصی گرفتم چون فرداش باید می رفتم 2 روزه شیراز طبق همیشه تصمیم گرفتیم از شیر بگیرمت که دیگه خوابت تنظیم بشه امپول زدیم شما که همین چوری گریه می کنی ولی دیگه داغون گردی منوووووو اومدیم خونه تب داشتی ولی نه زیاد مراقبت بودم اینقدر زور گو شدی که حتی نمی شد بهت استامینوفن بدم با گریه کبود می شدی وووو............... فرداش من رفتم شیراز ماموریت بابا و مامان بزرک ازت نگه داری کردن شیراز کارم خیلی زیاد بود من ثانیه ثانیه از حالت با خبر میشدم ساعتها رفتی پارک خیلی تب نداشتی و کنترل کردن تبتو خاله ازغواین به عهده داشته باشه مامان بابا محمد برات مبل خریده کوچیکه خیلی ناز ه کلی حال کردی دستشون درد نکنه من فرداش ساعت 11 شب برگشتم پریدی بغلم م م خوردی نتوستم باز از شیر بگیرمت دیدی ....... عاشقتم دخترم
بلا شدی یه کم لوس زیاد حرف می زنی اما هنوز جمله نمیگی جز پیشی بیا
همه چی می گی ولی وقتی دوست داری
عاشققققق کتلتی دیگه لب به تخم مرغ نمی زنیییییییییی مگه پنکک برات بپزم
می خوای بری خموم کلی گریه میکنی
می خوام عوضت کنم گریه میکنی
لباستو بخوام عوض کنم گریه میکنی
بهخوام بخوابونمت گریه می کنی
از اسباب بازیها عاشق ماشینی دست و دلت برای ماشین می لرزه کلی ماشین برات خریدم تو این ماه پیش و کامیون
می برمیت هر روز پارک یعنی بابا می بره یاد گرفتی از سرسره بیای پایین
دیگه شیر گاو می خوریییییییییییییییییییییییییییییییییی
پی پی می کنی هم می گی خیلی نازی بهترین نعمت زندگی تو هستتییی
تو این مدت 2 بار سولماز دست من دیدم که تو کلی با پسرش 2.5سالشه ارتین جون بازی کردی
اوینا کلای دیدم کلی پارکو بازی یه بار خونه خاله شیما به بار خونه خودشون
دوست صمیمی مامان یه دختر بدینا اورده به اسم النا ای جان دوستش دارم
اوینا دوست صمیمی بنیا
عکس مامان بنیا و دایی بنیا