بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

18 ماهگی و واکسن همراه با ماموریت شیراز من

1392/2/15 14:28
نویسنده : مامان الناز
1,927 بازدید
اشتراک گذاری

این واکسن هم خوبه هم بده خدا رو صد هزار مرتبه شکررررررررررررررررررررررررررر که تموم شد که تا 6 سالکی دیگه نیست خدایی من دیگه نمی کشم برم واکسن بزنی طبق همیشه کلی تحقیقات کردم و از این از اون که ببینم این یکی چطوره فهمیدم که یه کی تب می کنه یکی نه 

مرخصی گرفتم چون فرداش باید می رفتم 2 روزه شیراز طبق همیشه تصمیم گرفتیم از شیر بگیرمت که دیگه خوابت تنظیم بشه امپول زدیم شما که همین چوری گریه می کنی ولی دیگه داغون گردی منوووووو اومدیم خونه تب داشتی  ولی نه زیاد مراقبت بودم اینقدر زور گو شدی که حتی نمی شد بهت استامینوفن بدم با گریه کبود می شدی وووو............... فرداش من  رفتم شیراز ماموریت بابا و مامان بزرک ازت نگه داری کردن شیراز کارم خیلی زیاد بود من ثانیه ثانیه از حالت با خبر میشدم ساعتها رفتی پارک خیلی تب نداشتی و کنترل کردن تبتو خاله ازغواین به عهده داشته باشه مامان بابا محمد برات مبل خریده کوچیکه خیلی ناز ه کلی حال کردی دستشون درد نکنه من فرداش ساعت 11 شب برگشتم پریدی بغلم م م خوردی نتوستم باز از شیر بگیرمت دیدی ....... عاشقتم دخترم 

بلا شدی یه کم لوس زیاد حرف می زنی اما هنوز جمله نمیگی جز پیشی بیا 

همه چی می گی ولی وقتی دوست داری 

عاشققققق کتلتی دیگه لب به تخم مرغ نمی زنیییییییییی مگه پنکک برات بپزم 

می خوای بری خموم کلی گریه میکنی 

می خوام عوضت کنم گریه میکنی 

لباستو بخوام عوض کنم گریه میکنی

بهخوام بخوابونمت گریه می کنی 

از اسباب بازیها عاشق ماشینی دست و دلت برای ماشین می لرزه کلی ماشین برات خریدم تو این ماه پیش و کامیون 

می برمیت هر روز پارک یعنی بابا می بره یاد گرفتی  از سرسره بیای پایین 

دیگه شیر گاو می خوریییییییییییییییییییییییییییییییییی 

پی پی می کنی هم می گی خیلی نازی بهترین نعمت زندگی تو هستتییی

تو این مدت 2 بار سولماز دست من دیدم که تو کلی با پسرش 2.5سالشه ارتین جون بازی کردی 

اوینا کلای  دیدم کلی پارکو بازی یه بار خونه خاله شیما به بار خونه خودشون 

دوست صمیمی مامان یه دختر بدینا اورده به اسم النا ای جان دوستش دارم 

 

اوینا دوست صمیمی بنیا 

عکس مامان بنیا و دایی بنیا 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مهسا مامان نورا
9 اردیبهشت 92 16:20
نااااااااااااااااااااااااز من افلین ،اما شما هم که مثل نورا همه چی رو با گریه میخوای
حدیث
9 اردیبهشت 92 20:18
مثله همیشه خوشگلللل وملوووووووس
مامی مائده
9 اردیبهشت 92 23:03
خداروشکر که این واکسنم به خیر گذشت من که همچنان در استرسم
اتی
10 اردیبهشت 92 6:20
اب جان قربون این دختر ناز ... وقتی اول خودتون را راضی کنید قطعا توی تصمیمتون مصمم خواهید بود و پروسه از شیر گرفتن با موفقیت انجام خواهدشد. اراده تان را قویتر کنید و محکم باشید.میدونم که به زودی موفق خواهید شد.
مامان آروین (مریم)
10 اردیبهشت 92 6:57
الهی بمیرم برات که بازم تو واکسن زدن اذیت شدی ..... تموم شد دیگه ........... 1000 تا بوس برات میفرستم .....
الناز
10 اردیبهشت 92 10:11
چه شباهتی به بنیا داری
صفورا مامان آوا
14 اردیبهشت 92 15:15
دلم غغغغغغغغغغغغغش رفت واسه اون عکسش با عینک دودی