حالو هوای عید
روزه سرسختانه فکر می کنم چه جوری یه مامان خوب باشم و استعداد تون پرورش بدم اما وقت کمههه سعی کردیم با بابایی ببریمت پارک سرزمین شادی و پنچ شبنه از ساعت 3.30 بردمت بیرون برات کفش خریدم و لباس خونه سوار ماشین شدی تو پاساز مهستان گردش کردی پاپ کورن خوردی و کلی تاب تاب عباسی کردیش فرداش خاله دایی به صرف شامو فیلم اومدن خونمون و قلبش ما تو رو بردم سرزمین شادی کلا روزهای خوبی حال هوای عید غیز از اینکه یه برف غیره منتظره اومد کل شکوفها مردن فکر کنم وکلی گرونیه و روز به روز هم بدتر میشم و خدا رو شکر می کنم که من و بابای تلاش می کنیم زندگی خوبی داشته باشیم و تو راحت باشی
عید همه خاله ها از مشهد کرمان و عمهه سلمی میان خونه ما البته پسر خاله مامان ارش هم از استرالیا میاد حتما خیلی روزهای خوبیههههههههه
تو خیلی شیرین شدی به من میگیه مامانیش به بابات بابودی هر صدایی میاد می گی چی شد ؟
یاداری با خودت می گی کوووووو دنبال خراب کردن چیزی هستی عاشق کفشی هر جی هم برات بیشتر می خرم عاشق تر می شی
بابا محمد معتقد من شمارو لوس م کنم و خیلی لی به لالات می زارم دعوا نمیشی اصلا و کلا هر کار دوست داری می کنی اینجوورییا نیست هواتو دارم فقط خونه تکونی هم گردیک 28 کار گر دارم هوراااا
بنیا و دوستش
بنیاو سرزمین شادی خوردن پاپ کورن پاساز گردی با خستگی مامان و بابا بعد از کار
اینجا کلی برات خرید کردیمم بابایی می خواست ماشین کنترلی برات بخر 800 هزار تومن من گفتم بزار وقتی بخره که تو بفهمی براش ذوق کنی
ب
بنیا و مادربزرک عزیزم که همه مارو بزرک کرده و الان دیکه زمین گیر شده دوستت دارم مادرجون