بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

خستگی خستگی

1391/12/26 15:20
نویسنده : مامان الناز
1,316 بازدید
اشتراک گذاری

وفتی وسواس می گیری دیکه نمی دونی جیکار باید بکنی 

دیرزو 25 بود من کارگر داشتم کل خونه  رو خونه تکونی کردیم ولی چی بگم بخدا که تو نمی زاشتی تگون بخورم داستان شده همش برای همچی گریه میکنی یعنی چی می خوام عوضت کنم گریه میگنی می خوای مام زیر بغل بخوری نمی زارم خلاصه اینکه کلی لوس شدی و من واقعا نمی دونم جیکار کنم گریه همه چیز  هخونه رو می خوام عوض کنم وسواس گرفتم که چیکار کنم اصلا به همه چی وسواس گرفتم و این دارهخستم  میکنم و فقط قهوه می خورم تا خستگی من بره دیروز بعد از کلی اذیت با خاله ارزو دایی امین سوار موتورت کردی رفتیم وسایل هفت سین بخرمی اینقدر ازیت کردی بادکنک خریدم برات می رفتی تو مغازه دست می کردی تو اب جوب وایییییییییییی که جقدر حرص دادی منو مامان فاطی چون عید خیلی ومهمون دارهو همه خاله ها با عمه سلمی میان کلی کار داشت و نمی تونست تو رو نگه اینقدر ازیت کردی که دیکه نمی دونستم جیکار کنم ................. خیلی دوست داشتنی شدی اما خیلی شیطونی از سر کنجکاویت خیلی ازیت میکنی خیلی دوستت دارم اما نمی دونم جیکار کنم که بتونم برای خودم هموقت بزارم و بتونم به خودم زندکیم برسم  حتی وقت ندارم به خودم فکر کنم و بشینم خونه تکونی دلمو بکنم بابایی هم کلی خستست اونم به استراحت نیاز داره امیدوارم عید بتونیم به خودمون برسیم استراحت کنیم از این وضعیت خستکی نجات پیدا کنیم و مامان بابا خوبی برات باشیم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

شیما مامان درینا
26 اسفند 91 15:37
امیدوارم تو ایام عید یه استراحت درست و حسابی بکنید و بهتون خوش بگذره و سال خوبی داشته باشید
ترش و شیرین زندگی خانمی و اقایی
26 اسفند 91 16:07
بنیا عاشقتم مامان بنیا حتما حتما حتما براش اسپند دود کن کلیییییییی هم عکس بزار دلمون به خدا تنگید
مامان آروین (مریم)
26 اسفند 91 16:17
ایشالا هر چه زودتر خستگی از تنتون در بره و آرزو دارم سال جدید سالی پر از خوشی و شادی باشه .......... فکر کنم مامان هائی که سرکار هستند بچه هاشون بیشتر اذیت میکنند ....... مامانم همیشه میگه تا تو نیستی آروین پسر خوبیه .... امان از اینکه چشمش به من بیفته ....... به هر حال امیدوارم تعطیلات عید نوروز کلی با هم شاد باشین ...........
حدیث
26 اسفند 91 16:34
بخاطر باد اخر ساله که به تنت خورده ههه هههه بعد عید خوبه خوب می شی :دی مواظب دلت باش
خانمی
27 اسفند 91 0:06
به نظرم همه بچه ها تو این سن اینطوری میشن...یکتا هم اینجوری شده
lمریم(مامان مهرزاد)
27 اسفند 91 1:40
آره واقعا الناز جون درکت میکنم.مهرزاد هم واقعا مثل کنه به من چسبیده هر کاری میخوام انجام بدم پامو میگیره وقتی هم میبرمش بیرون که شاید حال وهواش عوض بشه اینقدر حرصمو در میاره واذیت میکنه که از رفتنم پشیمون میشم
مهسا مامان نورا
27 اسفند 91 9:53
واقعا خسته نباشی درکت میکنم الناز جون منم وسواس و نورانمیذاره به هیچ کاری برسم مهم نیست انشاله که عید حسابی خوش باشین واستراحت کامل داشته باشی قشنگی بچه به همینه مگه نه ؟ههههههههاز طرف من ببوسش اون نازگلمو
مامان سویل
27 اسفند 91 10:36
الهییییییییییییییییییییییییی الناز جون خدا به دادمون برسه بوس واسه مامانی وخملی
مرجان مامان آران
27 اسفند 91 21:56
از این خستگی و گریه نگو که دلم خوننننننننننننه ایشالا عید بهتون خوش بگذره تلایش در بیاد عزیزممممممممممممم
مامان نیروانا
28 اسفند 91 11:10
عزیز من! بهار، دستان پرمهر توست که در باغ دلم جوانه زده. به حرمت سبز بودنت، دلم را خانه تکانی میکنم و پاکیزه نگاه میدارم تا با بهار یاد تو، زمان و مکان را عطر زندگی ببخشد. رد پای تحویل سالی دیگر بر تقویم دوستیمان گرامی ترین هدیه ی بهار است. پاینده باد و پاینده باشی. نوگل زیبای بهاریت را ببوی و ببوس. نوروز فرخنده
مامان افسانه
29 اسفند 91 1:02
پیشا پیش سال نو رو بهتون تبریک میگم امیدوارم که سال خوب و خوشی داشته باشید
مامان درسا
29 اسفند 91 2:21
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن روزهایت رنگارنگ سال نوپیشاپیش مبارک
عمه ي آتنا
29 اسفند 91 22:18
بهار را به تو تبريك نمي گويم... تو را به بهار تبريك مي گويم... تو از هر بهار براي من ارزنده تري... بهارت پيشاپيش مبارك:
مامانی وروجک
29 اسفند 91 22:57
دو قدم مانده به خندیدن برگ یک نفس مانده به ذوق گل سرخ چشم در چشم بهاری دیگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان . . . عید نوروز بر شما مبارک
مرجان مامان آران
29 اسفند 91 23:31
شانس نام مستعار خداست انجا که نمیخواهد امضایش پای داده هایش باشد بارش بی وقفه گمنامترین نام خدا را برایتان ارزومندم پیشاپیش سال نو مبارک
نازنین (مامان ثنا)
30 اسفند 91 3:18
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن روزهایت رنگارنگ سال نو مبارک . . .
آناهیتا مامانیه آرمیتا
2 فروردین 92 3:48
بنیا عزیزم ایشالا سال ۹۲ خاطرات وبلاگت پرباشه ازشادی وسلامت درکنارمامان بابای خوب ومهربونت
مامان ایسان
3 فروردین 92 9:39
با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد . . . ساله نو مبارک
مامان فتانه
9 فروردین 92 12:36
خانمی سلام طبیعیه یک زمانی اینجوری میشن خودشون خوب میشن زیاد ناراحت نباش...راستی خیلی دخملی نازی دارین
مریم (مامان آرینا)
9 فروردین 92 14:52
عزیزم عیدتون مبارررررررک سالی سرشار از شادی و سلامتی براتون آرزودارم
مامان آروین (مریم)
12 فروردین 92 7:58
خصوصی
سارا (مامان درسا)
12 فروردین 92 17:41
سلام سلام سلام .... سال نو مبارک الناز جونم و بنیا جونم خوبین؟ خوب خدا رو شکر ... امیدوارم امسال پر برکت و قشنگ باشه واسه جمع سه تاییتون ... ببوس گلمو
خاله نرگس
13 فروردین 92 0:06
سال نو مبارک الناز جون سالی پر از خوشی و برکت داشته باشین. یه عالمه بوس برای بنیای نازم و مامان گلش
مامان آروین (مریم)
14 فروردین 92 13:38
نمی دانم آرزویت چیست! اما برای رسیدن به آرزویت دستانم به آسمان جاری و سبزه دلم را به نیت تو و آرزوهایت، هر چه که هست، گره زدم .