بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

حس جدید من ....... و اینکه شما دیشب کامل تو تخت خودت خوابیدی هورااا 12.12.91

1391/12/12 15:02
نویسنده : مامان الناز
917 بازدید
اشتراک گذاری

4 شنبه از سرکا ر اومدم احساس کردم تو تنهاییی حس نبودن من با این حالی که خسته بودم سریع لباسامون پوشیدیم دوتای زدیم بیرون رفتیم مغازه دیدن و اولین بار سوار تاکسی شدیم باهم و من برات بستنی خریدم و رفتیم مغازه اسباب بازی فروشی یه گوشه وایستادم و گذاشتم خودت انتخاب کنی و تو عاشق ماشینی نمی دونستم ماشین خریدم 3 تاااااا بعد برات اخونه چادری کالسکه و عروسک خریدم کلی خوشحال بودی کمک کردم از پله های مغازه بیای ی پایین بعد از اون بود که نگات می کردم و تو تو این هوای خوب که باد خنک می خورد بهمون غرق شادی بچه گونه خودت بودی و کلی از دیدن مغازه ها شاد بودی مااشینتم گرفته بودی دستت از خودت چدا نمی کردی رسیدیم پارک گذاشتم اونحا بدوی برای خودت این حس من که تو مال منی عجیب بود تو خندهات خنده های بچه گی خودم یادم می اومد که چطوری شاد بودم الان من شاهد شادی بچه گونه تووووو حس کردم اینقدر قدرت دارم که همه کار می تونم برات بکنم با کلی اسباب بازی اومدیم خونه فرداش رفتیم با بابا محمد برات کلی خرید کرد دوچرخه و اسب  رفتیم شام بیرون که نزاشتی بخوریم نخورده با خاله  اومدیم خونه همش می خوای بری تو خیابون پیش ماشینها و من تصمیم گرفتم تو رو دیگه تو تخت خودت بخوابونم چون هزارپا دید مممگریهسوال چرا نمی دونم کلی دیروزسابیدم خونرووووووووووو خلاصه خیلی خوب بود تو خوابیدی تو تخت منو و بابا تو اتاق خودمون 120 بار بهت سرزدم خیلی دوستتتت دارم عزیزم 

راستی دایی امین سرپرستی 2 تا بچه رو به عهده گرفته یعنی خرجشون و می ده میره می بینتشون نمی دونم چرا ولی دستش درد نکنه کلی خوشحال بود ........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

پگاه
12 اسفند 91 15:37
سلام من خیلی اتفاقی با وبلاگ شما آشنا شدم از عکسهای عروسک کوچولو حسابی لذت بردم و متوجه شدم که من این فرشته قشنگ رو یکبار با پدرش توی یک اسباب بازی فروشی در گوهردشت دیده بودم و قیافه عروسکیش توی ذهنم مونده بود خوشحالم که اینجا پیداتون کردم با اجازه لینکتون میکنم
مامان کوثری
12 اسفند 91 16:21
تقویم 92 با عکس کودک عزیزتان کارت تبریک عید با عکس کودک دلبندتان طراحی تم های مختلف جشن همه با طرح های زیبا و متفاوت به یه بار دیدن می ارزه حتما از طرح های ما دیدن کنید http://temparti.blogfa.com/ امیدوارم مورد پسندتون باشه منتظر شما هستیم دیگه چیزی به آخر سال نمونده عجله کنید
شیما مامان درینا
12 اسفند 91 16:36
چه روز خوبی چه حس قشنگی امیدوارم یه عالم از این روزای لذت بخش داشته باشید عروسک خانوم بزرگ شده با مامانی میره خرید و خوش میگذرونه این که شب 120 بار بیدار شدی خیلی درک میکنم مامانی
بهاره
12 اسفند 91 18:27
سلام مرسی که اومدید آفرین به خوشگل خانم که تو تخت خودش خوابیده
پريسا
13 اسفند 91 11:20
سلام چه دخمله مو مشكي دارين خدا حفظش كنه خوشحال ميشم به وبلاگه منم سر بزنيد
مهسا مامان نورا
13 اسفند 91 12:23
سلام دوست خوبم2تاچیزجالب به دستم رسیددلم نیومدبهت ندم! سلام اینو بخونید: البته من ننوشتما یکی برام فرستاده ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید.
مرجان مامان آران
13 اسفند 91 13:53
اخییییی چه خوب که دیگه جدا میخوابه منم دوست دارم اران زودی راه بیوفته بریم بیرون
مامانی وروجک
13 اسفند 91 22:31
سلام عزیزم.چه قدر حس شادی کودکانه بنیا و حس مادرانه خودت رو زیبا بیان کردی. بووووووووووووس.
مامانی وروجک
13 اسفند 91 22:43
دوباره سلام.عزیزم قضیه این ایده برای وبلاگ و مسابقه چیه؟
مامان نیروانا
14 اسفند 91 14:26
تبریک میگم النازجان! موفقیت بزرگیه، آفرین دخترای حالا ظاهراً عشق ماشینن. نیروانای منم همینجوره خرید و خیابون گردی با بچه ها عالمی داره. خوشحالم از شادمانه هاتون. همیشه شاد باشین
مامان آرادخان
14 اسفند 91 14:58
مبارکه ماشینای قشنگ حسابی بتازون بنیا جون
حدیث
14 اسفند 91 17:01
چه جالبببب امیدوارم روزای خوبتون روز به روز بیشتر بشه!
مامان آروین-مریم
14 اسفند 91 17:10
احساس خوبتون رو واقعا درک میکنم .... چون من هم دو روز مرخصی گرفتم و با آروین میرفتیم خرید ..... دوتائی خیلی بهمون خوش گذشت ............. از اینکه سرکارم و زیاد پیش آروین نیستم همیشه عذاب وجدان دارم ........... امیدوارم آروین و یا بنیا جون که بزرگتر شدند ما رو بیشتر درک کنند .....
نیر
15 اسفند 91 0:02
ای جانم کیف کردم از خوشحالیتون و از اینکه بهتون خوش گذشته خوشحالم افرین به دایی امین خوش به حالش یه عالمه بوس برا مادر و دختری که عاشقشونم خیلی
خانمی
15 اسفند 91 12:28
آفرین به مامان و دخملهمیشه به گردش و شادی
خاله نرگس
15 اسفند 91 23:09
ای جان چه حس قشنگی. تو این سن خیلی شیرین می شن.
مامان آوينا
16 اسفند 91 8:16
حس عجيب ولي دوست داشتني . منم زياد تجربه كردم چه خوب كه بنيا جون تنهايي خوابيده مباركه اسباب بازيهاي خوشگلش
سحر
18 اسفند 91 21:56
خوشششش به حالتون دخی رو جدا کردین........من در حسرت شبهای قبل از بارداری و بچه موندم
یاسمن مامان رادین
19 اسفند 91 10:29
چقدر به مادر و دختر خوش گذشته الهی همیشه شاد باشین. الناز واقعا نمی دونم چه حسیه که وقتی با بچه بازی میکنی خودت هم کلی انرژی میگیری و از شادیشوون شاد میشی.از لذت بردنشوون تو هم لذت میبری.
آذین مامان آوینا
19 اسفند 91 15:29
قربونت برم که کلی اسباب بازی خریدی عزیزم.و آفرین که تو تخت خودت میخوابی هورااااااااا.الناز جونم مبارکههههه. دوستتون دارم