اولین باری که گفتی بابا 17/2/1391
دیشب داغون خسته از سر کار اومدم نمی دونی چقدر بدنم درد میکنه اخه مامان جان من باشگاه هم میرم که شاید لاغر شم بعدش هم با بابای رفتیم مرغ خریدیم که براش غزای که دوست داره بپزم البته خونه بابا رضا بودیم و یه ابگوشت خوشمزه داشتیم بردمت حموم وشروع کردم به کار کردن یه دفعه از ساعت 9 شروع کردی به حرف زدن تا ساعت 12 همش گفتی بابا نمیدونی که چقدر ناز می کفتی بابا دلمون غش می رفت می خواستم برات بمیرم بخدا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی