بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

اومدن مادرجونم

1391/11/9 15:10
نویسنده : مامان الناز
902 بازدید
اشتراک گذاری

مادرجونم اومده خونه ما و نوبت ماست ازش نگه داری کنیم دست خاله هام درد نکنه که تو این مدت طولانی اینقدر قشنک از مادرشون نگه داری کردن مادرچون الان یه پاشو قطع کردند به خاطر مشکل عروقی و بخاطر بیهوشی که گرفته خیلی ضعیف شده و حتی راه نمی تونه بره مامانم براشون لگن میزارن گریه

وقتی در باز کردم برم دیدنش یه حس خاصی داشتم که می خواستم ببینمش نمی دونستم خودمو چه جوری نشون بدم و اون نفهمه من ناراحت هستم در اتاق باز کردم قلبم می زد اروم نگاش کردم چقدر تو این چند وقت پیر شده بوده بود چقدر سختی کشیده بود جقدر اتاق عمل رفته ..........تو نگاهش یه غم خاصی بود انگار روی چشمش یه هاله غم بود پریدم بغلش کردم دستاشو بوس کردم دستای که تا چندین سال پیش یه زندگی شلوغ به 5 بچه یه عالمه نوه و یه مزون گنده را هدایت می کرد و بیشترین و بهترین مهمونی ها رو می داد چشمای سبز خوشکلش قهوهای شده بود چقدر هنوز دستاش کشیده خوشکل هست هنوز عزیزم نمی دونم براش چیکار باید بکنم می دونم این دفعه اخر که اینجاست همه ما رو بزرک کرده و همین طور مامانم الان تو رو نکه می داره و عاشقته اونم با ما اینجوری بود بوی غذاهاشو حس کنم جشمامو می بندم خدایا همه ما به این دوران می رسیم انشاله که با عزت برسیم ناراحت

بنیا هر روز باهاش بازی میکنه اسباب بازیهاشو می بره ببینه بوسش می کنه از غذاش می خوره اونم خوشحاله نتیجشو می بینه خدایا یه عمر با  شرف به همه بده مرسی 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

مامان درسا
9 بهمن 91 18:08
سلام عزیزم پدربزرگ و مادربزرگا خیلی عزیزند.خدا به همشون سلامتی بده و حفظشون کنه.امیدوارم مامان جون شما هم زود خوب شن.
مامان سویل
9 بهمن 91 20:03
عزیزم خیلی ناراحت شدم ایشالله که به زودی زود حالش خوب بشه
عزیزم بهت توصیه میکنم صبور باشی تا بهتر بهشون برسی گلم


مرسی مامان سویل جونم
باران اردیبهشت
9 بهمن 91 23:19
الهی که روزای خوبی رو مثل گذشته کنار مادر بزرگت داشته باشی و ایشون هم حالشون بهتر بشه الناز جون


مرسی عزیزم
صبا
10 بهمن 91 0:04
سلام. وبلاگتون عالیه. افتخار داشتن یک نظر از حضورتان خیلی دلنشین خواهد بود. اگر افتخار بدهید و یک نظر برایم بگذارید ممنون میشوم. اگر هم افتخار بدید و اجازه بدبد شما را به جمع دوستای وبم اضافه کنم بازم ممنون میشم .
عاشق علي
10 بهمن 91 1:19
مادر بزرگا و پدر بزرگا واقعا نعمت و بركت هستن. خوش به حالتون كه نوبت شما شده. قدر اين فرصت رو بدونيد


اره واقعا
مامان آوينا
10 بهمن 91 16:03
آخي عزيزم خيلي ناراحت شدم اما خيلي خوبه كسي مثل شما هست كه مواظبش باشه
ايشالا كه خدا به همه سلامتي بده


مرسس ی عزیزم
مامان بنیتا
11 بهمن 91 1:38
الناز جون امیدوارم حال مادربزرگ مهربونت زودتر خوب بشه..دعای خیلی قشنگی کردی توی این دوره که بچه ها نسبت به پدر و مادر خودشونم احساس مسولیت نمی کنن امثال تو که برای مادربزرگشون هرکاری در توانشونه انجام می دن واقعا گوهر کمیابند
مامان آروین (مریم)
11 بهمن 91 7:11
خوش به حالتون که مادربزرگ دارین ...... من که دوم راهنمائی بودم دیگه نه مادربزرگ داشتم و نه پدربزگ ، خیلی دوستشون داشتم ..... همیشه قدرشون رو بدونین و باعث خوشحالیشون باشین ....... همین بزرگتر ها هستند که مایه برکت خانواده ها هستند ... امیدوارم برکت خونتون سالیان سال بالای سرتون باشن ..... از طرف من دست مادربزرگتون رو ببوسین و دست بکشین روی صورتشون .......

مرسی ولی دیگه اخراشه که هست

آنی
11 بهمن 91 10:29
آخی الهی بمیرم چقدر سخته کی از دلشون خبر داره ؟اونا هم مثل ما جوون بودن و سرزنده کی باورش میشه؟اما همین که سایشون بالای سرمون باشه خودش یه نعمته الناز جون
راستی وقتی بچه های کلوپ گفتن تو هم میای دنیای نور خیلی خوشحال شدم و کلی از نیومدنت ناراحت
هر جا هستی خوش و خرم باشین بنیا جون رو ببوس


مرسی شانس منه هیج وقت نمیشه بیام
خانمی
11 بهمن 91 10:58
صبا
11 بهمن 91 14:37
مرسی خاله جون که منو لینک کردید.
با افتخار لینکتون می کنم.


مرسی عزیزم
مامان افسانه
11 بهمن 91 17:25
الهییییییییییییی خیلی ناراحت شدم ایشالا به مادربزرگتون خدا سلامتی بده ایشالا که خدا به همه عمری با عزت بده
مهسا مامی کیارش
11 بهمن 91 21:06
مامان بنیاجون ایشالله خدا واستون نگهش داره و محافظش باشه
مینا مامی لیانا
12 بهمن 91 0:35
انشالله که هرچه زودتر سلامتیشون رو به دست بیارن... ماشالله شما هم دختر خیلی ناز و دوست داشتنی دارین ..
سهیلا
12 بهمن 91 1:16
نیر
12 بهمن 91 2:10
عزیزم خیلی ناراحت کننده هست ادم دلش میخواد کاری بکنه ولی افسوس هیچ کاری نمیشه کرد قربون اون دختر مهربونت برم من دعا میکنم مادر بزرگتون زودی حالش خوب بشه راستی دلم برا چت کردن باهات تنگ شده
مرجان مامان آران
12 بهمن 91 3:29
چه دعای خوبی واقعا راست گفتی خیلی ناراحت شدم ایشالا روز به روز بهتر بشن عزیزممممم همیشه خوشحال باشی و غم نباشه تو زندگیتون
خاله نرگس
12 بهمن 91 10:31
انشاله عمر با عزت نصیب هممون بشه.
صبا
12 بهمن 91 15:57
سلام. اپم
مامان آرشين
12 بهمن 91 19:15
ايشالا خدا اين مامان مهربون رو حفظ كنه
صبا
12 بهمن 91 23:44
مرسی خاله جونم.
مامان بهی
14 بهمن 91 2:28
با کلی خبر آپم بیا پیشم و نظر بده ممنونایشالله که به زودی خوب می شن
مامانی وروجک
16 بهمن 91 22:33
.خدا شفاش بده ایشالله!
عمه ي آتنا
17 بهمن 91 20:03
خيلي ناراحت شدم خدا كنه ديگه ناراحتي نبينين مادر جونم با شما شاد باشه هميشه
مامان فتانه
18 بهمن 91 0:59
سلام خانمی...انشالله این مادربزرگ مهربون زودی زود خوب بشن....افرین به شما که هر سری یکی ازش نگه داری میکنه...عزیزم منتظرتون هستیم پیش ما بیاین
سحر
20 بهمن 91 22:30
خدا باقی عمرشونو با عزت و خوشی کنه.......خیلی عزیزن اما چه سود که همیشگی نیستن
صفورا مامان آوا
23 بهمن 91 12:55
ان شا ا... سالم باشن همیشه بزرگان فامیل
مامی مائده
24 بهمن 91 0:56
خدا بهشون سلامتی بده ایشالا
فاطمه زهرا
12 بهمن 93 23:39
سلام خداحفظش کنه براتون.... خیلی بامزه بود.