16 ماه شدن بنیا جون و خاطرات دی ماه
دیگه بزرگ شدی کلی حرف می زنی تند تند منظورتو به من می فهمونی و من عاشقتم از روزی که از بیمارستان اومدی توهم تب دارم همش چکت می کنم از ترس تب 40 درجه
تو این ماه تولد خاله ارغوان و مامانم و خودم بود دیشب با خاله ها عمه تولد گرفتیم برای من خیلی خندیدم عمه مهتاب شب پیش خاله ارزو اینا خوابید ساندویج ایدا خریدیم بی دردسر
شب قبلشم عمه مهتاب برام کیک گرفت یه کلاه خوشکل
مامان فاطی اینا رفتن پیش مادرجون و تو این چند روز مامان بابا خاله ارزو و ارغوان نکهت داشتن
دایی امین هم شب می اومد پیش ما برای شام نهار هم یه کم ناراحتیش کم شه خیلی ناراحت و غمگینه
تو این مدت دوستهای بابا رو دیدیم رفتیم خونه خاله ازین و اوینا جونی سارا و زهره از المان سویس اومده بودم کلی همدیگر رو دیدیم خوش گزشت خاله سارا هم برات از المان سوغاتی اورده بود می گه عاشق تو هستش چون تو اولین نی نی دوست صمیمی ش هستییییییی
شیما رفت تهران بهترین دوستم که همش باهم بودیم خرید می رفتیم کل حرفها دردودل هامون رفته تهران خونه کرفته اما باز زیاد زیاد همومی بینیم من می رم خونشون و اون میاد کلی شادی می کنیم از این به بعد همه دوستامون تهرانن ما کرجیم بخاطر تو نمیشه فعلا اومد تهران چون کسی نیست نگه داری کنه ازت و داستان سخت میشه منم دوست ندارم فعلا بری مهد کودک
خاله ارغوان هم برای تولدش یه مهمونی گنده گرفتهههههه باید برم لباس بخرم 60 70 نفر مهمون
به بابات می گی باباجی یعنی بابا جون
منم که ما مانی
ازو ارزو
خال یعنی خاله
ارغ ارغوان
دای دایی امین خیلی دوستش داری بوسش می کنی
بیا بریم باز کن چی شد که هر 1 ثانیه یه بار می گی ......
عاشق بیرون رفتنی یعنی دیکه بیرون می ریم باهات خرید خبری نیست همش می خوای بدویی پاساز بریم که هیجییییییی عاشق مغازه های که نگووووووو ذوق می کنی در حد تیم ملی راه می ری مدوییی زمینم می خوری زیادزیاد .........
من باهات بازی میکنم تصمیم گرفتم از شیر بگیرمت خیلی بد خیلی م م می خوای شبها بیدار می شی یه ساعات م م می خوری و پستونکتو پرت می کنی جرات دارم تکون بخورم از خواب می پریییییییی و گریه منم اذیت می شم
با مشاوره صحبت کردم گفتم فعلا هیچ چیز اموزشی عجیبی شروع نکنم و فقط باید بازی کنی تا 2.5 منم دیکه هیچ گیری نمیدم بهت فقط بازیییییی کننن عزیزم میام با عکس
سی دی که برات خریدم درا هستش خیلی خوبه بانی نی و کتابهای ما نی نی و اینکه رنگ انگشتی کرفتم که راحت همه جا رو رنک کنی
یه مشکلی که دارم اینه که خجالتی و ادم گریزی یه جا می ریم گریه می کنی بعد از 2 ساعت خوبه میشی کلا دوست نداری کسی بوست کنه خیلی لجبازی شبها هم هنوز با سشوار می خوابییییییییی کلا دیونتم خدایا مرسی بابت همه چیز روز به روز عاشقترت می شم مرسی بازم خدایا مرسی
عکسات با اویناست
اوینا می خواد بوست کنه قربونتون برم من