عکس راه رفتن بنیا و مهمونی ها ...........
این کفشا رو خاله اذین جون خریده برای تو اوینا با هم این کفش راه افتادی دستش درد نکنه
خونه خودمون همراه با مامان بزرگها عمه دایی خاله خیلی خوش گذشت عکس نمیشه گذاشت بعدا تو البومت ببین دخترم
درحال اذیت بابا رضا گاز می گیری و کتک می زنی نمی دونم چرا
درحال پیدا کردن مورچه تو رستوران
رستوران ملل
دیگه ازت نمیشه عکس گرفت اینقدر که شیطون شدی و عکسا خوب نشدن فقط یادگارین دست مامان و بابای من درد نکنه که باعث راه رفتن تو شدن چون تو همش توی روروک بودی و اصلا 4 دست و پا نمی رفتی
اینم داستانهای راه رفتن بنیا و مهمونی اش دخترم به هر مناسبتی کلی مهمونی داره...........
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی