بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

همین طوری

1391/9/2 11:46
نویسنده : مامان الناز
707 بازدید
اشتراک گذاری

چه حسی حس عحیب منهیپنوتیزم من من من  بهش فکر کردید عمیق ؟

خیلی وقته من با منم درونیم تنها ست یه الناز با الناز واقعی 

با هم حرف می زنیم با هم راه می ریم همه جا با منه الان که فکر میکنم چه خوبه یه دوست دارم اونم الناز 

امروز دوستام دعوت کردم بیام پیشم همش در تلاش اینم بتونم مثل قبل باشم

اصلا مثل قبلا نیستم نمی تونم درست این زندگیو هندل کنم به قول خارجی هامتفکر

همش کار کار کار 

همه توقع دارن بنیا رو ببین اما وقتی می ام از سر کار خسته خرابیم یا له بخاطر بی خوابی بینا دیشت 4تا 6 صبح بیدار بود قبلشم 5 بار پا شد ساعت 7 هم اومدم سرکار گریهدیگه جونی ندارم برای براورد کردن خواسته های بقیه که البته حق دارن منم حق دارم ندارم ؟

از خودم راضی نیستم در حال حاضر چون بقیه از من راضی نیستن به 1001 یه دلیل ......

دوست دارم ارمش داشته باشم فکر کنم ......

از دست ادمها هم که  ناراحت میشی باید بهشون فکر نکنی این بهتر کار به هرکسی محبت کنی بدتر میشه میشه طلبکار  پس من باید به خودمون فکر کنیم من ......

خستم از خیلی چیزها اما باز خدا رو شکر این روزها می گزره و گذراست خیال باطل

روزها میام سر کارو بعد خانه داری و ولی خیلی به بنیا نمی رسم اونجوری که باید برسم دلم می خواست همه وقتم براش بود بعضی روزها که نمیشه .............................

شبها اینقدر خستم همش ساعت نگاه می کنم که بخوابه منم بخوابم  بمیرم براش

شوهری هم هیجوقت نیست کار کار کار یا شیفت یا سرکار خودش منم و الناز و بنیا 

دلم می خواست این تعطیلات می رفتم مسافرت اما من هستم و الناز و بنیا یعنی منو و من ....................................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

hodeys
4 آذر 91 13:54
الهی بریم برات الناز جووون می فهمم چی میگی من که سر کار نمی رم هم از عهده خونه و بچه با هم بر نمی ام حتی خرید و کار های دیگه .... از خودت توقع زیادی نداشته باش مهم خودتی نه دیگران این دوره می گذره بعد ها تویی که باید پاس گو باشی بیخیال بقیه دوستم
مامان آرشين
4 آذر 91 23:16
گذراست اين حس الناز عزيز. مجبوريم كه با من جديد زندگي كنيم! تو فقط خسته اي و دلت براي خودت تنگ شده.. چقدر خوب بود كه هر از گاهي براي خودمون وقت ميذاشتيم
مامان پانی
6 آذر 91 0:18
مامان بنیا جون سلام عزیزم غصه نخور زندگی همینه پر از سختیه واسه همه همینجوریه منتها باید تحمل کرد و توکل امیدوارم تن خودت و بچه هات سالم باشه و روزهای خوبی رو پیش رو داشته باشی
آذین مامان آوینا
6 آذر 91 12:15
باز هم حس مشترک .خوشحال نیستم که توام این حسو داری ولی خوشحالم که کاملا حرفاتو درک کردم.ولی بقول دوستان این نیز بگذرددددددد.بوسسسسس
مامانی وروجک
7 آذر 91 18:40
عزیزم حق داری. ادم گاهی اوقات به بن بست میرسه و گله میکنه و خسته میشه که تو چون شاغلی دو برابر ما حق داری خسته باشی.ولی میگذره و یه خنده ی شیرین بنیا تموم اون خستگی رو از تنت میریزه بیرون.من هیچ وقت نمیتونم مثل تو زندگی کنم و ادامه بدم اگه بجای تو بودم قید کارو میزدم.افرین به پشتکارت که پابرجایی!
آنی
8 آذر 91 12:23
این حرف دل منم هست خوبه که نوشتیش الناز جون به نظر تو زندگیمون سرو سامون مییگیره بالاخره؟؟؟؟