همین طوری
چه حسی حس عحیب من من من من بهش فکر کردید عمیق ؟
خیلی وقته من با منم درونیم تنها ست یه الناز با الناز واقعی
با هم حرف می زنیم با هم راه می ریم همه جا با منه الان که فکر میکنم چه خوبه یه دوست دارم اونم الناز
امروز دوستام دعوت کردم بیام پیشم همش در تلاش اینم بتونم مثل قبل باشم
اصلا مثل قبلا نیستم نمی تونم درست این زندگیو هندل کنم به قول خارجی ها
همش کار کار کار
همه توقع دارن بنیا رو ببین اما وقتی می ام از سر کار خسته خرابیم یا له بخاطر بی خوابی بینا دیشت 4تا 6 صبح بیدار بود قبلشم 5 بار پا شد ساعت 7 هم اومدم سرکار دیگه جونی ندارم برای براورد کردن خواسته های بقیه که البته حق دارن منم حق دارم ندارم ؟
از خودم راضی نیستم در حال حاضر چون بقیه از من راضی نیستن به 1001 یه دلیل ......
دوست دارم ارمش داشته باشم فکر کنم ......
از دست ادمها هم که ناراحت میشی باید بهشون فکر نکنی این بهتر کار به هرکسی محبت کنی بدتر میشه میشه طلبکار پس من باید به خودمون فکر کنیم من ......
خستم از خیلی چیزها اما باز خدا رو شکر این روزها می گزره و گذراست
روزها میام سر کارو بعد خانه داری و ولی خیلی به بنیا نمی رسم اونجوری که باید برسم دلم می خواست همه وقتم براش بود بعضی روزها که نمیشه .............................
شبها اینقدر خستم همش ساعت نگاه می کنم که بخوابه منم بخوابم بمیرم براش
شوهری هم هیجوقت نیست کار کار کار یا شیفت یا سرکار خودش منم و الناز و بنیا
دلم می خواست این تعطیلات می رفتم مسافرت اما من هستم و الناز و بنیا یعنی منو و من ....................................