بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

یه روز خوب 8/2/1391

عمو علی رضا از ترکیه اومده بود می خواست شما رو ببینه  من مطمئن بودم که تا برسیم خونه مامان  بزرگ شما دوباره گریه رو شرو ع می کنی و  غریبگی یه جورایی من حرص می خورم تو این 6 ماه 2 هفتگی نشده  یه بار تو به عمه مهتاب مامان بزرگ بخندی یا خوابت میومده یا غریبی کردی ولی امروز عالی بودی کلی می خندیدی کلی شادی کردی بغل همه هم رفتی من کلی خوشحال شدمممممممممممممممممممممممممممم       ...
16 ارديبهشت 1391

اولین روزی که سوار رورواک شدی..................15/1/91

خیلی شیطون شدی خیلی بلا شدی  نه رو زمین می مونی نه بغل می شی همش می خواهی با هات بازی کنن  دیگه ازسرکار که میام همه خستن ماشااله دست به گریتم خوبه الکی  شبهاهم که نمی خوابی خدا رو شکر   با بابایی تصمیم گرفتیم بزاریم تو رورواک بلکه سر گرم شدی چه ذوقی کردی خیلی ذوق کردیم یه عالمه عکس گرفتیم ازت دختر نازممممممممممممممممممممممممممم15/1/90 ...
7 ارديبهشت 1391

عشق من

روزها كه من مي رم سر كار شما با خاله ارزو بابا رضا فقط مشغول بازي هستي و عاشق كامپيوتر لب تاب نمي دوني براي لب تاپ كامپيوتر چه ذوقي مي كني اينم عكست با كامپيوتر خاله ارزوووووووووووووووووووو  ...
3 ارديبهشت 1391

چی بود این واکسن 6ماهگی

خیلی بی تابی کردی خیلی گریه کردی خیلی اوضاع بدی 2 روز تب داشتی  3 روز گریه کردی بردیمت خونه مامان محبوبه بیرون پاساز فایده نداشت دیگه دیرزو بابا رضا رنگ زد گفت دخملی همش گریه می کنی ما سریع اومدیم اخه سر کار بودیم  خیلی بد بود عشقم نمی خوام هیج وقت حالت بد باشه خیلی سخته نه برای خودم برای تو  وقتی نگات می کردم اصلا بی طاقت شده بودم  دوست دارم مامانی ...
29 فروردين 1391

غریبگی کردن تو که از 3 ماه شروع شد

چی بگم نه کسی خونمون می تونه بیاد نه ما جایی می تونیم بریم تو با هیچکس دوست نمی شی من و بابا محمد خیلی وقته جایی نمی تونیم بریم چون اینقدر گریه می کتی که زود بر میگردی خدا کنه زودتر خوب شی مامان    اینم عکس شما در حال غریبگی  ...
23 فروردين 1391