بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

8 ماهگی بنیا و حس عجیب غریب مادر شدن و دردودل من با تو

1391/3/5 23:42
نویسنده : مامان الناز
933 بازدید
اشتراک گذاری

الان که دارم مینویسم جمعه 5/3/1392 شما یه هفته هست که وارد 8 ماهگی شدی نمی دونی که یه فامیل تو بهم ریختی هیچکس نمی تونه به کارش برسه 

حس عجیب من اینه 

بعضی موقع ها فکر می کنم که تو رو از سر خودخواهی اوردم تو رو از 3 ماهگی گزاشتم اومدم سر کار حتی وقتی شبها بر می گردم نمی تونم اونجوری که باید در خدمت تو باشم کار بارم زیاده خیلی ناراحت من و بابا فقط کار میکنیم کار کار کار کار قبلا از این که تو بیای تفریحم.ن خیلی زیاد بود اما الان اونم نیست افسوس

برات تعریف می کنم مامان برای این که بتونه یه زن موفق  باشه خیلی زحمت کشیده خیلی تلاش کرده و از وقتی که یادمه دوست داشتم مستقل باشم با اینکه بابایی مرد خیلی خوبی هست اما من باید مستقل باشم یعنی نرم سر کار دیوونه میشم یه جورایی احساس پوچی می کنم احساس می کنم فقط برای خدمت کردن با این دنیاپا  گزاشتم و کلا از بچگی استقلال دوست داشتم بد یاخوبشو نمی دونم  مشغول تلفن

اما حالا اوضاع فرق کرده من باید مراقب تو وتغذیت باباتت لباست لباساش شام نهار تفریح و................................باشم  شبها هم که درست نمی خوابم تعجب

همش خونه بابا رضا اینا هستیم کلا فکر کنم 4 یا 5 شب تو 5 ماه گزشته خونمون خوابیدم اگر اونا نباشن من خیلی دست تنهام اما این طوری هم دوست ندارم اواره شدیم رفت ناراحت

باز دیروز رفتم شیراز وقتی اومدم ساعت 8  شب بود قیافتو که دیدم برام ذوق کردی نمی دونی چه حالی شدم قلب

یعنی فکر می کنی این روزهای سخت می گذره ؟ یعنی من مامان بدی هستم ؟یعنی تو بعدها نمی گی چرا منو تنها می زاشتی می رفتی سر کار  نمی دونممممممممم سوال

خداکنه که بتونم از پس این روزها بر بیام امین

زن ....همیشه همه چیز برای زنهاست زن مادر دختر ..................... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مریم
10 خرداد 91 16:22
شما یه زن قوی هستی
مامانی وروجک
12 خرداد 91 11:40
سلام حتما این که هم یه خانم خونه باشی و یه خانم شاغل خیلی سخته ولی ای کاش میشد کمی ساعات کاریتو کمتر کنی تا هم بخودت برسی و هم به تانیاجون .موفق باشی عزیزم
سارینا مامان آرمان
17 خرداد 91 14:02
سلام عسلم خوبی خاله جونی به مامان بگو عکس جدید بزاره ببینمت میدونم گرفتاره مشغله داره اما من حالیم نیست عکس از دخمل نازمون میخام
حدیث
17 خرداد 91 14:11
نه عزییزم چرا اینجوری فکر میکنی؟ شرایط روحی و وضع زندگی هر کسی با بقیه فرق میکنه من از 8 ماهگی مهد بودم چون مامانم سر کار میرفت خواهرم هیچ وقت مهد نبود ولی همیشه به مامانم می گفت برامون کم وقت گذاشتی، در حالیکه من هیچ وقت این حس و نداشتم. گرچه من خودم تا 3 سالگی مشکات می خوام در بست در اختیارش باشم :دی
مامان علی طاها
17 خرداد 91 14:12
عزیزم مادرای زیادی هستند که مثل شما هسن گلم سعی کن از همون لحظات اندکی که با دخملی نازت هستی لذت ببرید ایشالله همیشه موفق باشید
مروارید مامان آوا
17 خرداد 91 14:36
نه بابا بیخودی عذاب وجدان نداشته باش بنیا جوونم حتما به وجود مادری مثل تو افتخار میکنه و میشی الگوش مطمئن باش
زهرا مامان مه سما
17 خرداد 91 14:46
ارزو مطمئن باش دخترت بهت افتخار می کنه عزیزم