اخراج کردن پرستارت
راستش خیلی وقت بود تو یه عالمه دیگه بود
متخصص سوپ سوختن شده بود قطرها رو هم اشتباهی می داد
زن بدی نبود اما هر چی بهش می گفتی ناراحت میشد دیروز عمه مهتاب دماغش عمل کرد اومدن پیش ما بعد از اون مامان فاطی که خیلی حالش بد شده خیلی سر ما خوردگی شدید گرفت
منم بهش گفتم بهم خبر بده می تونه بیشتر بمونه تا من میام یا نه اخه ساعت 3.30 میره در کمال ناباوری زنگ نزد بعدش هم که کفتم فردا یکساعت بیشتر بمونه یه اس ام اس دادم من کار و زندگی دارم نمی تونم و ....... من زنگ زدم بهش گفتم نیاد دیکه خیلی اعصبانی شدم هر کسی رو ساپورت می کنی بدتر میشه بخدا پرو تر میشن
بعدش بابا رضا زنگ زد شاکی گه چرا تو زمستون بیکارش کردی خلاصه حقوق کاملشم دادم رفت .............................................
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی