بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

بای بای شیر مادر

1392/8/19 13:40
نویسنده : مامان الناز
1,553 بازدید
اشتراک گذاری

خوب داستان پر از رمز راز از شیر گرفتن برای  هر مادری که شیر می ده دغدغست 

هرروز از خدا ممنون که این ارتباط قوی را تا 2 سالگی حفظ کردم................

وعجیب بود از خودم که از وقتی بدنیا اومدی تا 6 ماهگی فکر می کردم هر روز از شیر بگیرمت و به نظرم کار سختی بود برای خودم کار سختی بود می دونی چرا ؟ چون مجبور بودم سر کارم شیر بدوشم و این کار ازیتم می کردو کار سختی بود منم کلی خجالت می کشیدم ناراحت هرروز به بابا محمد می گفتم خیلی سخته شیر دوشیدن و با یخ برسونم خونه تا فرداش تو نوش جان کنی و پرستارت برات گرم می کرد با این حال که جندین بار ماموریت زیادیرفتم و حتی یکسالگیت رفتم لنگاوی ویک هفته موندم ولی باز بهت شیر دادم و خیلی این حس زیبا رو دوست دارم ممنون خدا جون بابت این لطفت بابت این عشق زیاد و حس سختی برام تموم شد و تبدیل به عشق شد 

روز 26  بعد از روز تولدت تصمیم گرفتم از شیر بگیرمت 27 برای کار مجبورشدم خونه خاله شیما بمونم و بابا محمد شب کنارت خوابید همین طور سه شب بعد هم همین طور بابا کنارت خوابید و من اتاق خودمون خیلی سخت بود و کریه کردی ولی بعد از سه شب ارومتری شدی و پستونک جایکزین شد امروز هم 16 روزه که دیکه شیر مادر بابای 

مرسی خدایا 

 پیوست 

اخر خوردن شیر  ساعت 7.30 صبح شنبه 27/7/1392

دیکه وقت خداحافظی رسیده و برای من هم سخت و مرسی از همکاریت 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان آیسو وآیسا
14 آبان 92 17:44
آفرین بنیای قوی ونازززززززززز
مهسا مامان نورا
14 آبان 92 19:06
عزیزم الهی شکر که شیر خودت رو خورده و خوشحالم که الان با تمام وجود وعشق تونستی ازش بگیریش.


مرسی واقعا
شازده امیر و رها بانو
15 آبان 92 10:43
ای جونم به سلامتی خدارو شکر که اذیت نشدین بنیای گلم هم عادت کرده کار سختی از شیر گرفتن کوچولوها


مرسی عزیزم
مامان آروین (مریم)
15 آبان 92 16:45
خیلی خوشحالم که این پروژه سخت رو به راحتی تموم کردین
عزیزم تاریخ آخرین خوردن شیر رو می بایست 27 مهر بزنی که اشتباها 27 آبان نوشتی
عکس بنیاجون خیلی خوشگل افتاده .......
زووووووووووود به زوووووووووووووووود بیا . مرسی .
بوووووووووووووووووووووووس

مرسی از تتت

مامان پارمیدا
15 آبان 92 21:29
آخی پروژه سختیه از شیر گرفتن ولی همون دو سه روزه دیگه بعدش خوب میشه. اینم یکی از مراحل سخته دو سه سال اول زندگی بچه هاست که بسلامتی سپری کردین


مرسییییییییییییییییییییی
مهسا مامان نورا
16 آبان 92 16:42
خصوصی داری
جیران بخشنده
17 آبان 92 9:47
مبارکه آفرین بنیای نازم
صـبــا خاله ی آیـــســـا
17 آبان 92 14:56

افلین ب دخملیییییییییییییییییییییی


مرسییییییییییییی
تداعی و علی کوچولو
18 آبان 92 13:23
اخیییییییییی مبارک باشه
می دونم خیلی سخته من که خودم کلی گریه کردم


اره سختههه
آذین مامان آوینا
18 آبان 92 14:30
همیشه سلامت باشی مامان مهربوننننن

مرسی زیاااد
خاله نرگس
18 آبان 92 23:05
مبارک باشه. به سلامتی


مرسی خالهههه
متین
19 آبان 92 15:06
سلام الناز جونم
به سلامتی خوشحالم که یک مرحله سخت دیگه رو از سر گذروندی ولی به نظر من گرفتن از مای بیبی از همه کارا سخت تره
ایشالا اون مر حله هم تموم بشه راحت میشی


مرسی عزیزمم اره واقعا
خانمی
24 آبان 92 10:40
آخی عزیزم....
آناهیتا مامانیه آرمیتا
26 آبان 92 15:10
عزیزم آفرین بنیاجونی همیشه شادباشید
مامان آروین (مریم)
16 آذر 92 7:31
با عکسای تولد آپیم .
لی لی
13 خرداد 93 13:10
سلام خانومی..راستش وبتو خوندم.احساس کردم برای استقلال خودت یکم نی نی رو تنها گذاشتی..شاید بزرگ یشه خودشو خودت خوب اینو بفهمین.وبلاگشم شاید نبندی بهتر باشه..چون هنوز کوچیکه