تولدت مبارک عشقم
یک سالت شد باورم نمی شه انگار همین دیروز بود که صبح رفتم بیمارستان چه استرسی داشتم خدایا دارم مادر می شم انتظار داشت تموم میشد یه حس غریب داشتم نفسم نمی تونستم بکشم دیکه اینقدر توپول شده بودم شب قبلش اصلا نخوابیدم خاله شیما ارغوان ارزو دایی امین مامان بزرگ مادرجون عمه مهتاب خاله مهدیس خاله عاطفه خاله پریسا خاله ازین اوینا گلییییییی دایی مهدی خانم رضایی روشنک المیرا همه اومدن دیدنت وقتی بدنیا بودی یه دختر سفید پرمو بودی دکتر گفت جه توپول خوشکلی هیجوقت یادم نمیره لبات مثل انار قرمز بود حس مادر شدن استرس که مسولیت یه مو جود چدید با من محمد الان که دارم می نویسم سر کارم یک سال گزشته و تو داری بزرک می شی دوست دارم انسان باشی و همیشه یاد ب...